گذشتهی ساده:
slaughteredشکل سوم:
slaughteredسومشخص مفرد:
slaughtersوجه وصفی حال:
slaughteringکشتار فجیع، قتل عام، خونریزی، ذبح، کشتار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the slaughter of sheep for a feast
ذبح گوسفند برای یک مهمانی
His enemies slaughtered him.
دشمنانش با سنگدلی او را به قتل رساندند.
the slaughter of women and children
کشتار زنان و کودکان
Thousands of people are slaughtered in car accidents.
هزاران نفر در تصادفات اتومبیل کشته میشوند.
They also slaughtered civilians.
آنان غیرنظامیان را هم قتل عام کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slaughter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slaughter