Slaughter

ˈslɒːtər ˈslɔːtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    slaughtered
  • شکل سوم:

    slaughtered
  • سوم‌شخص مفرد:

    slaughters
  • وجه وصفی حال:

    slaughtering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive C2
کشتار فجیع، قتل عام، خونریزی، ذبح، کشتار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- the slaughter of sheep for a feast
- ذبح گوسفند برای یک مهمانی
- His enemies slaughtered him.
- دشمنانش با سنگدلی او را به قتل رساندند.
- the slaughter of women and children
- کشتار زنان و کودکان
- Thousands of people are slaughtered in car accidents.
- هزاران نفر در تصادفات اتومبیل کشته می‌شوند.
- They also slaughtered civilians.
- آنان غیرنظامیان را هم قتل عام کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slaughter

  1. noun killing
    Synonyms: annihilation, bloodbath, bloodshed, butchery, carnage, destruction, extermination, liquidation, massacre, murder, slaying
    Antonyms: birth
  2. verb kill
    Synonyms: butcher, crush, decimate, defeat, destroy, do in exterminate, finish, liquidate, maim, mangle, massacre, murder, mutilate, overwhelm, rout, slay, stick, thrash, torture, total trounce, vanquish, waste, wipe out
    Antonyms: bear, create, give birth

ارجاع به لغت slaughter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slaughter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slaughter

لغات نزدیک slaughter

پیشنهاد بهبود معانی