با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Exterminate

ɪkˈstɜrːməneɪt ɪkˈstɜːməneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    exterminated
  • شکل سوم:

    exterminated
  • سوم شخص مفرد:

    exterminates
  • وجه وصفی حال:

    exterminating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    برانداختن، به‌کلی نابودکردن، منهدم کردن، منقرض کردن، دفع آفات کردن
    • - They aimed to exterminate the natives through killing and expulsion.
    • - آن‌ها می‌خواستند با کشتار و اخراج بومیان، نسل آنان را براندازند.
    • - Too much hunting resulted in the extermination of the Iranian lion and zebra.
    • - شکار بی‌رویه موجب نابودی شیر و گورخر ایرانی شد.
    • - Their job is to exterminate mice, roaches, and other house insects.
    • - شغل آنان از بین بردن موش و سوسک و دیگر حشرات خانگی است.
    • - He tried to exterminate his enemies one by one.
    • - او می‌کوشید دشمنان خود را یک‌به‌یک نابود کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد exterminate

  1. verb kill
    Synonyms: abolish, annihilate, blot out, decimate, destroy, do away with, eliminate, eradicate, erase, execute, extinguish, extirpate, finish off, massacre, obliterate, put an end to, rub out, send to kingdom come, slaughter, stamp out, wipe out
    Antonyms: bear, create

ارجاع به لغت exterminate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exterminate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exterminate

لغات نزدیک exterminate

پیشنهاد بهبود معانی