گذشتهی ساده:
exterminatedشکل سوم:
exterminatedسومشخص مفرد:
exterminatesوجه وصفی حال:
exterminatingبرانداختن، بهکلی نابودکردن، منهدم کردن، منقرض کردن، دفع آفات کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They aimed to exterminate the natives through killing and expulsion.
آنها میخواستند با کشتار و اخراج بومیان، نسل آنان را براندازند.
Too much hunting resulted in the extermination of the Iranian lion and zebra.
شکار بیرویه موجب نابودی شیر و گورخر ایرانی شد.
Their job is to exterminate mice, roaches, and other house insects.
شغل آنان از بین بردن موش و سوسک و دیگر حشرات خانگی است.
He tried to exterminate his enemies one by one.
او میکوشید دشمنان خود را یکبهیک نابود کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exterminate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exterminate