Massacre

ˈmæsəkər ˈmæsəkə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    massacred
  • شکل سوم:

    massacred
  • سوم‌شخص مفرد:

    massacres
  • وجه وصفی حال:

    massacring
  • شکل جمع:

    massacres

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive C2
قتل عام کردن، کشتار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the massacre of the city's inhabitants by the Mongols
- کشتار همگانی مردم شهر به دست مغولان
- The massacre of wild goats has made them extinct.
- کشتار بزهای وحشی نسل آن‌ها را برانداخته است.
- It was a massacre; we lost 10-0!
- شکست فاحشی بود - ما ده به صفر باختیم.
- He regularly massacres the English grammar.
- او اغلب گرامر انگلیسی را زیرپا می‌گذارد.
- They captured the city and massacred its inhabitants.
- آنان شهر را گرفتند و ساکنان آن را قتل عام کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد massacre

  1. noun killing of many
    Synonyms: annihilation, assassination, bloodbath, bloodshed, butchery, carnage, decimation, extermination, genocide, internecion, murder, slaughter, slaying
  2. verb kill, often in great numbers
    Synonyms: annihilate, butcher, decimate, depopulate, exterminate, mass murder, murder, slaughter, slay
    Antonyms: create, give birth

ارجاع به لغت massacre

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «massacre» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/massacre

لغات نزدیک massacre

پیشنهاد بهبود معانی