قتلعام، خونریزی، کشتار، حمام خون
The battle turned into a gruesome bloodbath, leaving no survivors.
این نبرد به یک حمام خون وحشتناک تبدیل شد که هیچ بازماندهای بر جای نگذاشت.
Throwing stones led to a terrible bloodbath.
پرتاب سنگ منجر به خونریزی وحشتناکی شد.
اقتصاد فاجعهی اقتصادی (بزرگ)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Many businesses faced bankruptcy during the bloodbath that ensued after the recession hit.
بسیاری از کسبوکارها در جریان فاجعهی اقتصادی بزرگی که پساز رکود اقتصادی به وجود آمد، با ورشکستگی مواجه شدند.
The stock market crash led to a bloodbath, causing widespread economic turmoil.
سقوط بازار سهام به یک فاجعهی اقتصادی بزرگ منجر شد و باعث آشفتگی اقتصادی گسترده شد.
مبارزه (خشونتآمیز)
The election turned into a political bloodbath, with candidates fiercely attacking each other's character.
انتخابات به مبارزهای سیاسی تبدیل شد و نامزدها بهشدت به شخصیت یکدیگر حمله کردند.
The boxing match escalated into a brutal bloodbath, leaving both fighters heavily injured.
مسابقهی بوکس به مبارزهای وحشیانه تبدیل شد و هر دو مبارز بهشدت مجروح شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bloodbath» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bloodbath