فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bloodbath

ˈblʌdbæθ ˈblʌdbɑːθ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular

قتل‌عام، خونریزی، کشتار، حمام خون

The battle turned into a gruesome bloodbath, leaving no survivors.

این نبرد به یک حمام خون وحشتناک تبدیل شد که هیچ بازمانده‌ای بر جای نگذاشت.

Throwing stones led to a terrible bloodbath.

پرتاب سنگ منجر به خونریزی وحشتناکی شد.

noun

اقتصاد فاجعه‌ی اقتصادی (بزرگ)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Many businesses faced bankruptcy during the bloodbath that ensued after the recession hit.

بسیاری از کسب‌وکارها در جریان فاجعه‌ی اقتصادی بزرگی که پس‌از رکود اقتصادی به وجود آمد، با ورشکستگی مواجه شدند.

The stock market crash led to a bloodbath, causing widespread economic turmoil.

سقوط بازار سهام به یک فاجعه‌ی اقتصادی بزرگ منجر شد و باعث آشفتگی اقتصادی گسترده شد.

noun

مبارزه (خشونت‌آمیز)

The election turned into a political bloodbath, with candidates fiercely attacking each other's character.

انتخابات به مبارزه‌ای سیاسی تبدیل شد و نامزدها به‌شدت به شخصیت یکدیگر حمله کردند.

The boxing match escalated into a brutal bloodbath, leaving both fighters heavily injured.

مسابقه‌ی بوکس به مبارزه‌ای وحشیانه تبدیل شد و هر دو مبارز به‌شدت مجروح شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bloodbath

  1. noun the savage killing of many victims
    Synonyms:
    slaughter massacre carnage bloodshed butchery bloodletting war purge battue pogrom

ارجاع به لغت bloodbath

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bloodbath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bloodbath

لغات نزدیک bloodbath

پیشنهاد بهبود معانی