امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

War

wɔːr wɔː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    warred
  • شکل سوم:

    warred
  • سوم‌شخص مفرد:

    wars
  • وجه وصفی حال:

    warring
  • شکل جمع:

    wars

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
جنگ، حرب، رزم، محاربه، نزاع، مبارزه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- during the second world war
- طی جنگ جهانی دوم
- atomic war
- جنگ اتمی
- civil wars
- جنگ‌های داخلی
- the war against poverty
- مبارزه با فقر
- The two countries were at war for many years.
- آن دو کشور سال‌ها باهم در جنگ بودند.
verb - transitive
جنگیدن، جنگ کردن، دشمنی کردن، کشمکش کردن
- All his life he warred against injustice.
- تمام عمرش با بی‌عدالتی مبارزه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد war

  1. noun armed conflict
    Synonyms:
    battle bloodshed cold war combat conflict contention contest enmity fighting hostilities hostility police action strife strike struggle warfare
    Antonyms:
    ceasefire peace
  1. verb fight, battle
    Synonyms:
    attack attempt bombard campaign against challenge clash combat contend contest differ disagree endeavor engage in combat go to war kill make war march against meet murder oppugn shell shoot strive struggle take on take the field against take up arms tug wage war
    Antonyms:
    agree ceasefire make peace

Collocations

  • at war

    در (حال) جنگ

    در جنگ، درحال محاربه

  • declare war

    اعلان جنگ دادن، اعلام جنگ کردن

  • go to war

    1- جنگیدن، جنگ کردن 2- دست به جنگ زدن 3- به جنگ رفتن

لغات هم‌خانواده war

ارجاع به لغت war

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «war» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/war

لغات نزدیک war

پیشنهاد بهبود معانی