Prewar

    priˈwɔːr priˈwɔː
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    به‌صورت pre-war نیز نوشته می‌شود.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    مربوط به قبل از جنگ، پیش از جنگ

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - the prewar years
    - سال‌های پیش از جنگ
    - the country's pre-war population
    - جمعیت کشور پیش از جنگ
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد prewar

    1. adjective Existing or belonging to a time before a war
      Synonyms: before a war, prerevolutionary, time of peace
      Antonyms: postwar

    لغات هم‌خانواده prewar

    ارجاع به لغت prewar

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «prewar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prewar

    لغات نزدیک prewar

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند