گذشتهی ساده:
preyedشکل سوم:
preyedسومشخص مفرد:
preysوجه وصفی حال:
preyingشکل جمع:
preysشکار، نخجیر، صید، طعمه، قربانی، دستخوش، صید کردن،دستخوش ساختن، طعمه کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
eagles were circling overhead looking for prey.
عقابها در آسمان چرخ میزدند و دنبال طعمه میگشتند.
birds of prey
پرندگان شکاری
cats prey on mice.
گربه موش شکار میکند.
she was always a prey to doubts.
همیشه دچار شک و تردید بود.
old people become easy prey to dishonest salesmen.
اشخاص سالخورده به آسانی طعمهی فروشندگان دغلکار میشوند.
he is attractive and preys on rich widows.
او جذاب است و بیوهزنهای پولدار را میچاپد.
grief preyed on his mind.
اندوه فکر او را رنج میداد.
طعمهی چیزی شدن، دچار چیزی شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prey» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prey