Prey

preɪ preɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    preyed
  • شکل سوم:

    preyed
  • سوم شخص مفرد:

    preys
  • وجه وصفی حال:

    preying
  • شکل جمع:

    preys

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive C2
    شکار، نخجیر، صید، طعمه، قربانی، دستخوش، صید کردن،دستخوش ساختن، طعمه کردن
    • - eagles were circling overhead looking for prey.
    • - عقاب‌ها در آسمان چرخ می‌زدند و دنبال طعمه می‌گشتند.
    • - birds of prey
    • - پرندگان شکاری
    • - cats prey on mice.
    • - گربه موش شکار می‌کند.
    • - she was always a prey to doubts.
    • - همیشه دچار شک و تردید بود.
    • - old people become easy prey to dishonest salesmen.
    • - اشخاص سالخورده به آسانی طعمه‌ی فروشندگان دغلکار می‌شوند.
    • - he is attractive and preys on rich widows.
    • - او جذاب است و بیوه‌زن‌های پول‌دار را می‌چاپد.
    • - grief preyed on his mind.
    • - اندوه فکر او را رنج می‌داد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد prey

  1. noun target of attack
    Synonyms: casualty, chased, dupe, game, kill, loot, mark, martyr, mug, pillage, quarry, quest, raven, spoil, sufferer, underdog, victim
    Antonyms: attacker

Idioms

ارجاع به لغت prey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prey

لغات نزدیک prey

پیشنهاد بهبود معانی