آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Martyr

ˈmɑːrtər ˈmɑːtə

شکل جمع:

martyrs

معنی martyr | جمله با martyr

noun adverb countable

شهید، فدایی، شهید راه خدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Anyone who dies for his faith and ideas is considered a martyr.

هرکسی که به‌‌دلیل ایمان و عقیده‌ی خود کشته شود، شهید محسوب می‌شود.

the martyrs of Islam

شهدای اسلام

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She cleans our shoes every night because she enjoys being a martyr.

او هرشب کفش‌های ما را تمیز می‌کند، چون دوست دارد خود را مظلوم جلوه دهد.

to make a martyr of oneself

به خود ستم روا داشتن

She is a martyr to her rheumatism.

او از رماتیسم رنج می‌برد.

to be martyred

شهید شدن

They martyred him for his beliefs.

او را به‌دلیل عقایدش شهید کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد martyr

  1. noun one who suffers
    Synonyms:
  1. noun one who suffers for the sake of principle
  1. verb torture and torment like a martyr
    Synonyms:
    martyrize martyrise

سوال‌های رایج martyr

شکل جمع martyr چی میشه؟

شکل جمع martyr در زبان انگلیسی martyrs است.

ارجاع به لغت martyr

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «martyr» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/martyr

لغات نزدیک martyr

پیشنهاد بهبود معانی