آخرین به‌روزرسانی:

Martyr

ˈmɑːrtər ˈmɑːtə

شکل جمع:

martyrs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable

شهید، فدایی، شهید راه خدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Anyone who dies for his faith and ideas is considered a martyr.

هرکسی که به‌‌دلیل ایمان و عقیده‌ی خود کشته شود، شهید محسوب می‌شود.

the martyrs of Islam

شهدای اسلام

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She cleans our shoes every night because she enjoys being a martyr.

او هرشب کفش‌های ما را تمیز می‌کند، چون دوست دارد خود را مظلوم جلوه دهد.

to make a martyr of oneself

به خود ستم روا داشتن

She is a martyr to her rheumatism.

او از رماتیسم رنج می‌برد.

to be martyred

شهید شدن

They martyred him for his beliefs.

او را به‌دلیل عقایدش شهید کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد martyr

  1. noun one who suffers
    Synonyms:
    scapegoat offering
  1. noun one who suffers for the sake of principle
    Synonyms:
    victim sufferer saint sacrifice torment persecute
  1. verb torture and torment like a martyr
    Synonyms:
    martyrize martyrise

ارجاع به لغت martyr

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «martyr» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/martyr

لغات نزدیک martyr

پیشنهاد بهبود معانی