گذشتهی ساده:
scapegoatedشکل سوم:
scapegoatedسومشخص مفرد:
scapegoatsوجه وصفی حال:
scapegoatingشکل جمع:
scapegoatsقربانی دیگران، مقصر اشتباه دیگران، سپر بلا
The manager used the intern as a scapegoat for the project's failure.
مدیر کارآموز را مقصر شکست پروژه جلوه داد.
Jews were made a scapegoat for all of Germany's misfortunes.
یهودیان را عامل همهی بدبختیهای آلمان شمردند.
مقصر دانستن دیگران، قربانی کردن دیگران
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
To avoid responsibility, the politician scapegoated his opponents during the debate.
برای فرار از مسئولیت، سیاستمدار مخالفان خود را در جریان مناظره قربانی کرد.
The coach scapegoated the star player for the team's poor performance.
مربی، ستارهی تیم را مقصر عملکرد ضعیف تیم شناخت.
بز طلیعه (بزی که در بیابان رها میشود تا بار گناهان مردم را به دوش بکشد)
Historically, the scapegoat ritual represented the community's desire to transfer its sins away.
از لحاظ تاریخی، آیین بز طلیعه نشان دهندهی تمایل جامعه برای انتقال گناهان خود بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scapegoat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scapegoat