۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Scapegoat

ˈskeɪpɡoʊt ˈskeɪpɡəʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    scapegoated
  • شکل سوم:

    scapegoated
  • سوم‌شخص مفرد:

    scapegoats
  • وجه وصفی حال:

    scapegoating
  • شکل جمع:

    scapegoats

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
قربانی دیگران، مقصر اشتباه دیگران، سپر بلا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The manager used the intern as a scapegoat for the project's failure.
- مدیر کارآموز را مقصر شکست پروژه جلوه داد.
- Jews were made a scapegoat for all of Germany's misfortunes.
- یهودیان را عامل همه‌ی بدبختی‌های آلمان شمردند.
verb - transitive
مقصر دانستن دیگران، قربانی کردن دیگران
- To avoid responsibility, the politician scapegoated his opponents during the debate.
- برای فرار از مسئولیت، سیاستمدار مخالفان خود را در جریان مناظره قربانی کرد.
- The coach scapegoated the star player for the team's poor performance.
- مربی، ستاره‌ی تیم را مقصر عملکرد ضعیف تیم شناخت.
noun
بز طلیعه (بزی که در بیابان رها می‌شود تا بار گناهان مردم را به دوش بکشد)
- Historically, the scapegoat ritual represented the community's desire to transfer its sins away.
- از لحاظ تاریخی، آیین بز طلیعه نشان دهنده‌ی تمایل جامعه برای انتقال گناهان خود بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scapegoat

  1. noun person who takes blame for
    Synonyms:
    victim fool sucker dupe patsy goat mark stooge fall guy chump sap pushover gull doormat easy mark sacrifice sitting duck pigeon boob schmuck weakling

ارجاع به لغت scapegoat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scapegoat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scapegoat

لغات نزدیک scapegoat

پیشنهاد بهبود معانی