با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Goat

    ɡoʊt ɡəʊt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      goats

    توضیحات

    در معنای سوم GOAT مخفف عبارت Greatest Of All Time است.

    شکل نوشتاری دیگر معنای سوم این لغت: .G.O.A.T

    شکل‌های جمع معنای سوم این لغت: GOATs و G.O.A.T.s

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable B1
    جانورشناسی بز
    لیست لغات مرتبط با جانورشناسی در انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - The goat grazed peacefully in the meadow.
    - بز با آرامش در چمنزار چرا می‌کرد.
    - The goat frolicked in the field.
    - بز در مزرعه ورجه‌ورجه کرد.
    noun countable informal
    (آدم) حشری، شهوانی
    - Everyone knew him as the office goat, always flirting with every new hire.
    - همه او را به‌عنوان آدم حشری اداره می‌شناختند و همیشه با هر استخدامی جدید معاشقه می‌کرد.
    - His friends teased him about his antics, calling him the neighborhood goat.
    - دوستانش او را در مورد شیطنت‌هایش مسخره کردند و او را آدم شهوانی محله خطاب کردند.
    abbreviation adjective noun singular
    بهترین کل تاریخ (GOAT)
    - Serena Williams is often referred to as the tennis GOAT.
    - سرینا ویلیامز اغلب به‌عنوان بهترین کل تاریخ تنیس شناخته می‌شود.
    - Usain Bolt is the sprinting GOAT in track and field.
    - یوسین بولت، بهترین کل تاریخ در دوی سرعت در دوومیدانی است.
    noun countable uncountable
    جغرافیا برج جدی (دهمین برج فلکی)، راس‌الجدی (Goat)
    - Many ancient cultures believed that the Goat constellation brought good luck.
    - بسیاری از فرهنگ‌های باستانی بر این باور بودند که صورت فلکی برج جدی خوش‌شانسی به ارمغان می‌آورد.
    - Some people believe that the Goat constellation has a mystical influence on their lives.
    - برخی معتقدند که صورت فلکی راس‌الجدی تأثیری عرفانی بر زندگی آن‌ها دارد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد goat

    1. noun hollow-horned mammal
      Synonyms: billy, buck, kid

    Idioms

    • get someone's goat

      (عامیانه) عصبانی کردن، غیظ کسی را درآوردن

    ارجاع به لغت goat

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «goat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/goat

    لغات نزدیک goat

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی