امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Billy

ˈbɪli ˈbɪli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    billies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
غذا و آشپزی (در استرالیا و نیوزیلند) قوطی، ظرف (فلزی) (برای پخت‌وپز در هوای آزاد) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We cooked dinner in the billy.
- شام را روی قوطی پختیم.
- Billy is filled with water to make hot tea.
- ظرف پر از آب می‌شود تا چای داغ درست شود.
noun countable
انگلیسی آمریکایی باتون (سنگین) (چوبی)
- Carry a billy with you for protection while patrolling in high-risk areas.
- هنگام گشت‌زنی در مناطق پرخطر برای محافظت باتون همراه خود داشته باشید.
- During training, new recruits learn how to properly handle a billy.
- در طول آموزش، نیروهای جدید یاد می‌گیرند که چگونه به‌درستی باتون را به کار بگیرند.
noun countable
جانورشناسی بز نر link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده
- Billy grazed lazily in the meadow.
- بز نر با تنبلی در چمن‌زار می‌چرید.
- Billy's horns were big.
- شاخ‌های بز نر بزرگ بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد billy

  1. noun A masculine name
    Synonyms:
    billy-goat he-goat
  1. noun A short stout club used primarily by policemen
    Synonyms:
    truncheon nightstick baton billystick billy-club

ارجاع به لغت billy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «billy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/billy

لغات نزدیک billy

پیشنهاد بهبود معانی