شکل جمع:
pushoversآسان، بیدردسر، سهل، آب خوردن، ساده، راحت، بیزحمت
Our team thought the game would be a pushover, but we were wrong.
تیم ما فکر میکرد این بازی راحت خواهد بود، اما اشتباه میکردیم.
Don't expect this exam to be a pushover. it's actually quite hard.
انتظار نداشته باش این امتحان ساده باشد. واقعاً سخت است.
زودباور، هالو، سادهلوح، حرفشنو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He’s not the kind of manager who’s a pushover.
او از آن نوع مدیرانی نیست که زودباورند.
He's such a pushover; you can always persuade him to do what you want.
او بسیار آدم سادهلوحی است؛ شما همیشه میتوانید او را متقاعد کنید که کاری را که میخواهید انجام دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pushover» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pushover