آخرین به‌روزرسانی:

Pushover

ˈpʊʃˌoʊvər ˈpʊʃˌəʊvə

شکل جمع:

pushovers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

آسان، بی‌دردسر، سهل، آب خوردن، ساده، راحت، بی‌زحمت

Our team thought the game would be a pushover, but we were wrong.

تیم ما فکر می‌کرد این بازی راحت خواهد بود، اما اشتباه می‌کردیم.

Don't expect this exam to be a pushover. it's actually quite hard.

انتظار نداشته باش این امتحان ساده باشد. واقعاً سخت است.

noun countable informal

زودباور، هالو، ساده‌لوح، حرف‌شنو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He’s not the kind of manager who’s a pushover.

او از آن نوع مدیرانی نیست که زودباورند.

He's such a pushover; you can always persuade him to do what you want.

او بسیار آدم ساده‌لوحی است؛ شما همیشه می‌توانید او را متقاعد کنید که کاری را که می‌خواهید انجام دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pushover

  1. noun something or someone easily influenced
    Synonyms:
    victim sucker fool soft touch chump stooge easy mark setup walkover easy pickings snap picnic piece of cake child’s play cinch kid stuff duck soup easy game breeze

ارجاع به لغت pushover

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pushover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pushover

لغات نزدیک pushover

پیشنهاد بهبود معانی