آخرین به‌روزرسانی:

Picnic

ˈpɪknɪk ˈpɪknɪk

گذشته‌ی ساده:

picnicked

شکل سوم:

picnicked

سوم‌شخص مفرد:

picnics

وجه وصفی حال:

picnicking

شکل جمع:

picnics

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable

گردش دسته‌جمعی، پیک‌نیک، به پیک‌نیک رفتن، دسته‌جمعی خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to go on a picnic

پیک‌نیک رفتن

a picnic table

میز پیک‌نیک

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Working in a mine is no picnic.

کار کردن در معدن آسان نیست.

They are picnicking in the forest.

آن‌ها برای پیک‌نیک به جنگل رفته‌اند.

We will go to the park and take a picnic with us.

به پارک می‌رویم و غذای پیک‌نیکی همراه خود می‌بریم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد picnic

  1. noun outdoor meal
    Synonyms:
    barbecue cookout outing dining alfresco excursion weiner roast fish fry clambake
  1. noun easy undertaking
    Synonyms:
    breeze snap cinch piece of cake pushover no trouble child’s play light work smooth sailing sure thing walkover duck soup kid stuff lark setup
    Antonyms:
    difficulty drudgery

سوال‌های رایج picnic

گذشته‌ی ساده picnic چی میشه؟

گذشته‌ی ساده picnic در زبان انگلیسی picnicked است.

شکل سوم picnic چی میشه؟

شکل سوم picnic در زبان انگلیسی picnicked است.

شکل جمع picnic چی میشه؟

شکل جمع picnic در زبان انگلیسی picnics است.

وجه وصفی حال picnic چی میشه؟

وجه وصفی حال picnic در زبان انگلیسی picnicking است.

سوم‌شخص مفرد picnic چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد picnic در زبان انگلیسی picnics است.

ارجاع به لغت picnic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «picnic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/picnic

لغات نزدیک picnic

پیشنهاد بهبود معانی