گذشتهی ساده:
picnickedشکل سوم:
picnickedسومشخص مفرد:
picnicsوجه وصفی حال:
picnickingشکل جمع:
picnicsگردش دستهجمعی، پیکنیک، به پیکنیک رفتن، دستهجمعی خوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to go on a picnic
پیکنیک رفتن
a picnic table
میز پیکنیک
Working in a mine is no picnic.
کار کردن در معدن آسان نیست.
They are picnicking in the forest.
آنها برای پیکنیک به جنگل رفتهاند.
We will go to the park and take a picnic with us.
به پارک میرویم و غذای پیکنیکی همراه خود میبریم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «picnic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/picnic