آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ اسفند ۱۴۰۳

    Barbecue

    ˈbɑːrbəkjuː ˈbɑːbɪkjuː

    گذشته‌ی ساده:

    barbecued

    شکل سوم:

    barbecued

    سوم‌شخص مفرد:

    barbecues

    وجه وصفی حال:

    barbecuing

    شکل جمع:

    barbecues

    توضیحات:

    مخفف این لغت BBQ است.

    شکل عامیانه‌ی این لغت در انگلیسی بریتانیایی و استرالیایی: barbie

    در حالت اسم، این لغت به شکل barbeque نیز نوشته می‌شود ولی شکل نوشتاری barbecue رایج است.

    معنی barbecue | جمله با barbecue

    noun countable A2

    غذا و آشپزی باربیکیو، کباب‌پز باربیکیو، دستگاه باربیکیو (وسیله‌ی پخت‌وپزی که معمولاً برای کباب کردن گوشت، سبزیجات و سایر مواد غذایی در فضای باز استفاده می‌شود)

    barbecue, باربیکیو، کباب‌پز باربیکیو، دستگاه باربیکیو (وسیله‌ی پخت‌وپزی که معمولاً برای کباب کردن گوشت، سبزیجات و سایر مواد غذایی در فضای باز استفاده می‌شود)
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

    مشاهده

    He grilled steaks on the barbecue.

    او استیک‌ها را روی باربیکیو کباب کرد.

    They gathered around the barbecue to enjoy the delicious food.

    آن‌ها دور باربکیو جمع شدند تا از این غذای خوش‌مزه لذت ببرند.

    noun countable A2

    غذا و آشپزی باربیکیو، کباب، بریان (غذای تهیه‌شده با استفاده از دستگاه باربیکیو)

    barbecue, باربیکیو، کباب، بریان (غذای تهیه‌شده با استفاده از دستگاه باربیکیو)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The smell of the barbecue wafted through the air.

    بوی باربیکیو در هوا پیچید.

    We had a delicious barbecue for dinner last night.

    دیشب برای شام باربیکیوی خوشمزه‌ای را خوردیم.

    noun countable

    مهمانی باربیکیو، باربیکیو، کباب‌خوران، مهمانی کباب

    Last night, I went to a barbecue.

    دیشب به کباب‌خوران رفتم.

    We're having a barbecue this weekend to celebrate the end of summer.

    آخر این هفته، برای جشن پایان تابستان، مهمانی باربیکیو برگزار می‌کنیم.

    noun uncountable

    انگلیسی آمریکایی کباب دودی (نوعی از کباب، به‌ویژه کباب گوشت خوک، که روی دستگاه باربیکیو پخته شده و معمولاً با سس باربیکیو سرو می‌شود)

    They served the barbecue with cornbread.

    آن‌ها کباب دودی را با نان ذرت سرو کردند.

    She prepared delicious barbecue for the family gathering.

    او برای دورهمی خانوادگی کباب دودی خوش‌مزه‌ای آماده کرد.

    verb - intransitive verb - transitive B1

    غذا و آشپزی (روی باربیکیو) کباب کردن، بریان کردن، باربیکیو کردن

    We decided to barbecue some burgers and hot dogs for dinner tonight.

    تصمیم گرفتیم امشب برای شام چند همبرگر و هات‌داگ را کباب کنیم.

    Barbecue the meat for five minutes.

    گوشت را به‌مدت پنج دقیقه باربیکیو کن.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We plan to barbecue some vegetables and tofu for the vegetarian guests.

    قصد داریم برای مهمانان گیاه‌خوار مقداری سبزیجات و توفو کباب کنیم.

    verb - transitive informal

    (به‌شدت) مورد انتقاد قرار دادن، مسخره کردن، ریشخند کردن

    The teacher barbecued the student in front of the whole class.

    معلم دانش‌آموز را جلوی کل کلاس مورد تمسخر قرار داد.

    The politician was barbecued by the media for his controversial statements.

    رسانه‌ها این سیاست‌مدار را به‌دلیل اظهارات جنجالی‌اش مورد انتقاد قرار دادند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد barbecue

    1. noun meal cooked on grill
      Synonyms:
      cookout picnic party bake wienie roast clam bake
    1. noun grill for cookout
      Synonyms:
      grill gas grill charcoal grill broiler fireplace roaster griddle spit pit of coals
    1. verb cook outside, usually on a grill
      Synonyms:
      grill broil fry sear charcoal rotisserie

    سوال‌های رایج barbecue

    گذشته‌ی ساده barbecue چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده barbecue در زبان انگلیسی barbecued است.

    شکل سوم barbecue چی میشه؟

    شکل سوم barbecue در زبان انگلیسی barbecued است.

    شکل جمع barbecue چی میشه؟

    شکل جمع barbecue در زبان انگلیسی barbecues است.

    وجه وصفی حال barbecue چی میشه؟

    وجه وصفی حال barbecue در زبان انگلیسی barbecuing است.

    سوم‌شخص مفرد barbecue چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد barbecue در زبان انگلیسی barbecues است.

    ارجاع به لغت barbecue

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «barbecue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barbecue

    لغات نزدیک barbecue

    • - barbate
    • - barbe
    • - barbecue
    • - barbed
    • - barbed wire
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    sole gyration required scribbler oleato carrot and stick add fuel to the fire crookery crooked linger chess fiend secondary Seattle seasoning غاز تزویر مضیقه ترغیب کردن مقدونیه مغایرت مقاربت مغایر مقیم مغازله مقاوله نامه مذاکره مذاکره کردن تزکیه ذکاوت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.