فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Broil

brɔɪl brɔɪl

گذشته‌ی ساده:

broiled

شکل سوم:

broiled

سوم‌شخص مفرد:

broils

وجه وصفی حال:

broiling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

غذا و آشپزی سرخ کردن (روی آتش)، کباب کردن، سوختن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

meat broiled over charcoal

گوشت کباب‌شده روی زغال

chicken broil

کباب مرغ

noun

داد و بیداد، قیل و قال و زد و خورد، سر و صدا و خشونت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد broil

  1. verb cook under direct heat
    Synonyms:
    burn roast sear scorch melt swelter
    Antonyms:
    freeze

ارجاع به لغت broil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «broil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/broil

لغات نزدیک broil

پیشنهاد بهبود معانی