گذشتهی ساده:
grilledشکل سوم:
grilledسومشخص مفرد:
grillsوجه وصفی حال:
grillingشکل جمع:
grillsغذا و آشپزی بریان کردن، پختن، بریان شدن، روی سیخ یا انبر کباب کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
I like grilled meat better than fried meat.
من گوشت کبابشده را بیشتر از گوشت سرخشده دوست دارم.
بازپرسی کردن (از مظنون)، شدیدا مورد پرسش قرار دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The police grilled him for five hours.
پلیس پنج ساعت از او بازپرسی کرد.
کباب پز، منقل خوراک پزی، گوشت کبابکن (دستگاه قابل حمل برای کباب کردن گوشت در هوای آزاد)، گریل
سیخ، سیخ شبکهای
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grill» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grill