فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Interview

ˈɪnt̬ərvjuː ˈɪntəvjuː

گذشته‌ی ساده:

interviewed

شکل سوم:

interviewed

سوم‌شخص مفرد:

interviews

وجه وصفی حال:

interviewing

شکل جمع:

interviews

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B1

دیدار (برای گفت‌وگو) مصاحبه، مذاکره، سخن رمش، هم سخنی، هم‌پرسی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده
noun

دیدار (برای گفت‌وگو) مصاحبه، مذاکره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

a job interview

مصاحبه برای شغل

I had been invited for an interview.

از من برای مصاحبه دعوت به عمل آمده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a press interview

مصاحبه‌ی مطبوعاتی

He interviewed job applicants.

او با متقاضیان کار مصاحبه کرد.

He interviewed the prime minister.

او با نخست‌وزیر مصاحبه کرد.

verb - intransitive

همپرسی کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interview

  1. noun questioning and evaluation
    Synonyms:
    meeting talk communication conversation dialogue hearing examination consultation statement record account oral audience conference call parley press conference call back cattle call
  1. verb ask questions and evaluate
    Synonyms:
    question examine interrogate quiz consult talk to talk sound out converse get opinion hold inquiry give oral examination get for the record

Collocations

job interview

مصاحبه‌ی شغلی، مصاحبه‌ی کاری

لغات هم‌خانواده interview

  • verb - intransitive
    interview

ارجاع به لغت interview

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interview» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interview

لغات نزدیک interview

پیشنهاد بهبود معانی