Hearing

ˈhɪrɪŋ ˈhɪərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    heard
  • شکل سوم:

    heard
  • شکل جمع:

    hearings

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
شنوایی، سامعه، استماع دادرسی، رسیدگی بمحاکمه، گزارش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the sense of hearing
- حس شنوایی
- He is old and his hearing is not good.
- او پیر است و شنوایی خوبی ندارد.
- I never got a hearing!
- اصلاً کسی به حرفم توجه نکرد!
- At least give me a hearing!
- لااقل اجازه بدهید حرفم را بزنم!
- The defendant's family were present at the hearing.
- خانواده‌ی متهم در بازپرسی حضور داشتند.
- I was within hearing.
- در صدارس (آن‌ها) بودم./ عمیقاً درحال شنیدن بودم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hearing

  1. noun ability to perceive sound
    Synonyms: audition, auditory, auditory range, detecting, distinguishing, ear, earshot, effect, extent, faculty, hearing distance, listening, perception, range, reach, recording, sense
  2. noun opportunity to present views, knowledge, or skill
    Synonyms: admittance, attendance, attention, audience, audit, audition, chance, conference, congress, consultation, council, discussion, inquiry, interview, investigation, meeting, negotiation, notice, parley, performance, presentation, reception, review, test, trial, tryout

لغات هم‌خانواده hearing

ارجاع به لغت hearing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hearing

لغات نزدیک hearing

پیشنهاد بهبود معانی