گذشتهی ساده:
noticedشکل سوم:
noticedسومشخص مفرد:
noticesوجه وصفی حال:
noticingشکل جمع:
noticesآگهی، خبر، اعلان، توجه، اطلاع، اخطار، ملتفت شدن، دیدن، شناختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
ملاحظه کردن، اخطار، آگهی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The society puts up printed notices of its activities.
انجمن اطلاعات چاپی دربارهی فعالیتهای خود منتشر میکند.
He inserted an important notice in the newspaper.
او اطلاعیهی مهمی را در روزنامه منتشر کرد.
a legal notice
اطلاعیهی قانونی
These regulations are subject to change without prior notice.
این مقررات بدون اطلاع قبلی قابلتغییرند.
She took no notice of what had happened.
متوجه آنچه که روی داده بود نشد.
to attract notice
جلبتوجهکردن
That book brought him into public notice.
آن کتاب نظر جامعه را به او معطوف کرد.
to give a tenant notice
به مستأجر اخطار تخلیه دادن
evacuating a school building in a minute's notice
تخلیه کردن ساختمان مدرسه ظرف یک دقیقه پس از دریافت هشدار
The new play got favorable notices.
نمایش جدید مورد استقبال نقدگران قرار گرفت.
I didn't notice his real intention.
متوجه مقصود واقعی او نشدم.
He didn't notice my new clothes.
او متوجه لباسهای نو من نشد.
She is trying to get herself noticed.
او میخواهد موردتوجه قرار بگیرد.
They were noticed by warm greetings.
با آنها به گرمی سلام و تعارف کردند.
bring something to someone's notice
چیزی را به توجه کسی رساندن، کسی را از چیزی آگاه کردن
موردملاحظه یا توجه کسی قرار گرفتن، متوجه شدن، دریافتن
رسماً اطلاع دادن، اخطار رسمی کردن
متوجه شدن، دریافتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «notice» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/notice