Unnoticed

ʌnˈnoʊt̬ɪst ʌnˈnəʊtɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unnoticed
  • صفت عالی:

    most unnoticed

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
نادیده گرفته‌شده، نادیده انگاشته‌شده، موردتوجه قرار نگرفته، دیده‌نشده، مغفول‌مانده، به‌دور از چشم دیگران، بدون جلب توجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Not only are mothers not paid but also most of their boring or difficult work is unnoticed.
- مادران نه تنها دستمزدی دریافت نمی‌کنند، بلکه بیشتر کارهای خسته‌کننده یا دشوار آن‌ها نیز نادیده گرفته می‌شود.
- She saw flaws that normally would have gone unnoticed.
- او نقص‌هایی را دید که معمولاً نادیده گرفته شده‌اند.
- A deliberate kick that went unnoticed by the referee.
- ضربه‌ای عمدی که مورد توجه داور قرار نگرفت.
- Elsa stood unnoticed at the edge of the crowd.
- السا بدون جلب توجه، در کنار جمعیت ایستاد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unnoticed

  1. adjective ignored
    Synonyms: disregarded, glossed over, hidden, inconspicuous, neglected, overlooked, passed by, pushed aside, secret, unconsidered, undiscovered, unheeded, unobserved, unobtrusive, unperceived, unrecognized, unremarked, unremembered, unrespected, unseen, winked at
    Antonyms: noted, noticed, seen

لغات هم‌خانواده unnoticed

ارجاع به لغت unnoticed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unnoticed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unnoticed

لغات نزدیک unnoticed

پیشنهاد بهبود معانی