جاسوسی کردن، دیدهبانی کردن، جاسوس بودن، بازرسی کردن، تشخیص دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Then she espied a white horse coming toward her through the mist.
سپس متوجه شد که اسب سپیدی از میان مه بهسوی او میآید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «espy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/espy