۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Detect

dɪˈtekt dɪˈtekt

گذشته‌ی ساده:

detected

شکل سوم:

detected

سوم‌شخص مفرد:

detects

وجه وصفی حال:

detecting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C1

پیدا کردن، کشف کردن، یافتن، شناسایی کردن، تشخیص دادن، پی بردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I detected the flaws in her reasoning.

به کاستی‌های استدلال او پی بردم.

She easily detected the real killer.

او قاتل حقیقی را به‌آسانی شناسایی کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This instrument detects and registers the slightest change in temperature.

این ابزار کوچک‌ترین تغییر درجه‌ی حرارت را کشف و ثبت می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد detect

  1. verb discover
    Synonyms:
    find see notice spot observe meet identify recognize discover ascertain expose reveal disclose uncover distinguish encounter stumble on turn up descry hit on hit upon track down nose out dig up catch scent smell out smoke out unmask wise up to note espy
    Antonyms:
    miss overlook pass by not see

لغات هم‌خانواده detect

  • verb - transitive
    detect

سوال‌های رایج detect

گذشته‌ی ساده detect چی میشه؟

گذشته‌ی ساده detect در زبان انگلیسی detected است.

شکل سوم detect چی میشه؟

شکل سوم detect در زبان انگلیسی detected است.

وجه وصفی حال detect چی میشه؟

وجه وصفی حال detect در زبان انگلیسی detecting است.

سوم‌شخص مفرد detect چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد detect در زبان انگلیسی detects است.

ارجاع به لغت detect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «detect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/detect

لغات نزدیک detect

پیشنهاد بهبود معانی