امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disclose

dɪˈskloʊz dɪsˈkləʊz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disclosed
  • شکل سوم:

    disclosed
  • سوم‌شخص مفرد:

    discloses
  • وجه وصفی حال:

    disclosing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2
فاش کردن، باز کردن، آشکار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The theatre curtain rises to disclose once again a dirty kitchen.
- پرده‌ی نمایش بالا می‌رود تا یکبار دیگر آشپزخانه‌ی کثیفی را نشان دهد.
- He refused to disclose where they were hiding.
- او از بروز دادن محل اختفای آنان خودداری کرد.
- Their names and addresses were not disclosed.
- نام و نشانی آنان فاش نشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disclose

  1. verb reveal, make public
    Synonyms:
    acknowledge admit avow bare betray blab bring to light broadcast come out of the closet communicate confess discover display divulge exhibit expose give away impart lay bare leak let slip make known mouth open own publish relate reveal show snitch spill spill the beans squeal tell uncover unfurl unveil utter
    Antonyms:
    conceal hide secrete withhold

ارجاع به لغت disclose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disclose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disclose

لغات نزدیک disclose

پیشنهاد بهبود معانی