فضولی کردن، وراجی کردن، گستاخی کردن، فاش و ابرازکردن، فضول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He has been blabbing to the press.
در روزنامهها رازگشایی کرده است.
He promised not to blab.
قول داد دهانلقی نکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blab» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blab