پرگفتن، گپ زدن، دروغ گفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sherry and Liz gabbed on the phone for hours.
شری و لیز ساعتها با تلفن گپ میزدند.
a luncheon gab among friends
گپ زدن دوستان هنگام صرف ناهار
1- دهانگرمی، خوشسخنی 2- وراجی، پرحرفی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gab» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gab