Palaver

    pəˈlævər pəˈlɑːvə
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun verb - transitive verb - intransitive
    گفت‌ؤگوی مفصل، مکالمه، هرزه درایی، وراجی، پر‌حرفی کردن، از راه به در بردن، چاخان کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد palaver

    1. noun incessant and usually inconsequential talk
      Synonyms:
      chatter chat small talk babble gab yak blab chitchat prattle jabber blabber prate gas
    1. noun loud and confused and empty talk
      Synonyms:
      talk speech conversation discussion chatter dialogue debate conference parley rhetoric gab babble empty talk empty words clack blab flummery hot-air blandishment cajolery flatter wheedle chitchat
    1. verb to talk volubly, persistently, and usually inconsequentially
      Synonyms:
      talk chatter babble gab prattle jabber rattle jaw yak blab run on go on chitchat tattle gabble blabber prate twaddle gas clack spiel maunder gibber tittle-tattle piffle
    1. verb influence or urge by gentle urging, caressing, or flattering
      Synonyms:
      coax cajole sweet-talk wheedle inveigle blarney

    ارجاع به لغت palaver

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «palaver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/palaver

    لغات نزدیک palaver

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه