آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Gossip

    ˈɡɑːsəp ˈɡɒsɪp

    گذشته‌ی ساده:

    gossiped

    شکل سوم:

    gossiped

    سوم‌شخص مفرد:

    gossips

    وجه وصفی حال:

    gossiping

    شکل جمع:

    gossips

    معنی gossip | جمله با gossip

    noun B2

    شایعات بی‌اساس، شایعات بی‌پرو پا، دری‌وری، اراجیف، بدگویی، سخن‌چینی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    the gossip concerning his resignation

    شایعات مربوط به استعفای او

    Her letter was full of gossip.

    نامه‌ی او پر از سخن‌چینی بود.

    verb - intransitive

    شایعه پراکندن، خبرکشی کردن، حرف مفت زدن، خبر‌چینی کردن، ژاژخایی کردن، شایعات بی‌اساس دادن، دری‌وری گفتن یا نوشتن، سخن‌چینی کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    those who gossip seldom consider the truth.

    آنانکه شایعه‌پراکنی می‌کنند کمتر به واقعیت توجه دارند.

    he was the worst gossip in our office.

    او شایعه‌پراکن‌ترین فرد اداره‌ی ما بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Stop gossiping and do your work.

    از حرف مفت زدن دست‌بردار و کارت را انجام بده.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد gossip

    1. noun talk about others; rumor
      Synonyms:
      talk story news report tale rumor scandal hearsay buzz chatter conversation account idle talk small talk babble prattle grapevine whispering campaign defamation slander calumny back-fence talk scuttlebutt earful blether prate wire clothesline dirty linen dirty laundry dirty wash injury malicious talk meddling chronicle cry
      Antonyms:
      fact
    1. noun person who talks a lot, spreads
      Synonyms:
      chatterbox gossipmonger tattler babbler talebearer busybody chatterer prattler blabbermouth meddler informer newsmonger rumormonger circulator scandalmonger parrot rumors scandalizer snoop flibbertigibbet telltale
    1. verb talk about others; spread rumors
      Synonyms:
      talk spread report repeat talk idly chat chatter suggest imply hint insinuate intimate babble prattle prate jaw blab tattle tell tales dish rumor tell secrets rattle on bad-mouth cut to pieces cut up spill the beans schmoose blether blather bend one’s ear wiggle-waggle

    سوال‌های رایج gossip

    گذشته‌ی ساده gossip چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده gossip در زبان انگلیسی gossiped است.

    شکل سوم gossip چی میشه؟

    شکل سوم gossip در زبان انگلیسی gossiped است.

    شکل جمع gossip چی میشه؟

    شکل جمع gossip در زبان انگلیسی gossips است.

    وجه وصفی حال gossip چی میشه؟

    وجه وصفی حال gossip در زبان انگلیسی gossiping است.

    سوم‌شخص مفرد gossip چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد gossip در زبان انگلیسی gossips است.

    ارجاع به لغت gossip

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «gossip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gossip

    لغات نزدیک gossip

    • - gossamer
    • - gossan
    • - gossip
    • - gossipy
    • - gossoon
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.