انگلیسی بریتانیایی قدیمی (آدم) وراج، پرگو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The party was filled with flibbertigibbits who couldn't stop chatting.
مهمانی پر از آدمهای وراجی بود که نمیتوانستند دست از گپ زدن بردارند.
She often felt like a flibbertigibbet.
او غالباً احساس میکرد که آدم پرگویی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flibbertigibbet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flibbertigibbet