امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Suggest

səɡˈdʒest səˈdʒest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    suggested
  • شکل سوم:

    suggested
  • سوم‌شخص مفرد:

    suggests
  • وجه وصفی حال:

    suggesting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
اشاره کردن بر، اظهار کردن، پیشنهاد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to suggest a remedy
- درمانی را پیشنهاد کردن
- I suggest that you leave now.
- توصیه می‌کنم که اکنون بروی.
- Do you have anything to suggest?
- پیشنهادی داری؟
verb - transitive
(به صورت ذهنی) ایجاد کردن، بازآوردن، تلقین کردن، فراخواندن
- a success that suggested further attempts
- موفقیتی که کوشش‌های بعدی را ایجاب می‌کرد
- designs suggested by the shapes of clouds
- طرح‌هایی که از شکل ابرها الهام گرفته‌اند
- the silence that suggested agreement
- سکوتی که حاکی از رضایت بود
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suggest

  1. verb convey advice, plan, desire
    Synonyms:
    advance advise advocate broach commend conjecture exhort give a tip move offer plug pose prefer propone propose proposition propound put put forward put in two cents put on to something recommend steer submit theorize tip tip off tout
    Antonyms:
    declare demand order tell
  1. verb imply; bring to mind
    Synonyms:
    adumbrate advert allude be a sign of connote cross the mind denote evoke hint indicate infer insinuate intimate lead to believe occur point point in direction of promise put in mind of refer represent shadow signify symbolize typify

لغات هم‌خانواده suggest

  • verb - transitive
    suggest

ارجاع به لغت suggest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suggest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suggest

لغات نزدیک suggest

پیشنهاد بهبود معانی