آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ خرداد ۱۴۰۳

    Plug

    plʌɡ plʌɡ

    گذشته‌ی ساده:

    plugged

    شکل سوم:

    plugged

    سوم‌شخص مفرد:

    plugs

    وجه وصفی حال:

    plugging

    شکل جمع:

    plugs

    معنی plug | جمله با plug

    noun countable B1

    برق دوشاخه (یا سه‌شاخه)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    If you pull the plug out of the outlet the radio will be turned off.

    اگر دوشاخه را از پریز بکشی، رادیو خاموش می‌شود.

    The plug for my computer charger is missing.

    دوشاخه‌ی شارژر رایانه‌ی من گم شده است.

    noun countable informal

    انگلیسی بریتانیایی برق پریز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The plug is located behind the desk.

    پریز پشت میز است.

    The plug near the bed is perfect for charging your phone overnight.

    پریز نزدیک تخت برای شارژ کردن گوشی در طول شب عالی است.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی فیش، رابط (صدا)

    The DJ plugged his mixer into the sound system using a plug.

    دی‌جی دستگاه صداآمیزی‌اش را با استفاده از فیش به سیستم صوتی وصل کرد.

    The jack plug on my headphones broke, so I can't listen to music anymore.

    رابط هدفونم خراب شد، بنابراین دیگر نمی‌توانم موسیقی گوش کنم.

    noun countable informal

    شمع (خودرو)

    Don't forget to check the plug before trying to start the engine.

    فراموش نکنید که قبل از شروع به کار موتور، شمع را بررسی کنید.

    The mechanic replaced the old plug with a new one to fix the problem.

    مکانیک برای رفع مشکل، شمع قدیمی را با شمع جدید تعویض کرد.

    noun countable B1

    سوراخ‌بند، مجرابند

    She pulled the plug out of the bathtub and the soap water ran out.

    سوراخ‌بند وان حمام را کشید و آب صابون بیرون رفت.

    I need to buy a new plug for the sink.

    باید مجرابند جدیدی برای سینک بخرم.

    noun countable

    رولپلاک

    I need to buy a pack of plugs to hang up these picture frames.

    برای آویزان کردن این قاب‌های عکس‌ باید یک بسته رولپلاک بخرم.

    Did you remember to anchor the plug properly before mounting the TV bracket?

    آیا به یاد داشته‌اید که قبل از نصب پایه‌ی دیواری تلویزیون، رولپلاک را به‌درستی ثابت نگه دارید؟

    noun countable

    تبلیغ

    Newspapers gave my new book a plug.

    روزنامه‌ها کتاب تازه‌ی مرا تبلیغ کردند.

    The company's marketing team executed a successful plug.

    تیم بازاریابی این شرکت تبلیغ موفقی را اجرا کرد.

    verb - transitive

    تبلیغ کردن

    He spent most of his time plugging for the party candidates.

    بیشتر وقت خود را صرف تبلیغ به نفع نامزدهای حزبی کرد.

    The celebrity was paid to plug the new energy drink on social media.

    این سلبریتی برای تبلیغ نوشیدنی انرژی‌زای جدید در شبکه‌های اجتماعی پول دریافت کرد.

    slang verb - intransitive verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی شلیک کردن

    They plugged six bullets into him.

    شش گلوله به سینه‌ی او شلیک کردند.

    Don't make me plug you.

    مجبورم نکن بهت شلیک کنم.

    verb - transitive

    بستن، بند آوردن (سوراخ چیزی)

    We need to temporarily plug the hole in the boat.

    باید به‌طور موقت سوراخ قایق را ببندیم.

    I had to plug the gap in the fence with some spare wood.

    مجبور شدم شکاف حصار را با مقداری چوب اضافی ببندم.

    noun

    تنباکوی به‌هم‌فشرده

    The aroma of the plug filled the room.

    رایحه‌ی تنباکوی به‌هم‌فشرده اتاق را پر کرده بود.

    Customers would often request a unique blend of plug.

    مشتریان اغلب ترکیبی منحصر‌به‌فرد از تنباکوی به‌هم‌فشرده را درخواست می‌کنند.

    noun countable

    قاچ

    He took out a small plug from the watermelon to check its ripeness.

    یک قاچ کوچک از هندوانه برداشت تا رسیده بودن آن را بررسی کند.

    He took a bite out of the watermelon plug.

    قاچ هندوانه را گاز زد.

    noun countable

    هر چیز بی‌ارزش، کالای بنجل

    The old computer was just a plug compared to the high-performance models on the market.

    این رایانه‌ی قدیمی در مقایسه با مدل‌های با کارایی بالا در بازار تنها یک کالای بنجل بود.

    This car is a plug.

    این ماشین بنجله.

    noun countable

    اسب وامانده

    They decided to retire the plug.

    تصمیم گرفتند اسب وامانده را کنار بگذارند.

    The inexperienced rider had trouble controlling the stubborn plug.

    سوارکار بی‌تجربه در کنترل اسب وامانده‌ی سرسخت مشکل داشت.

    verb - transitive

    سخت کار کردن

    Despite the challenging circumstances, she continued to plug away at her research project.

    علی‌رغم شرایط چالش‌برانگیز، او همچنان روی پروژه‌ی تحقیقاتی خود سخت کار کرد.

    If you want to succeed, you have to plug away.

    اگر می‌خواهی موفق شوی، باید سخت کار کنی.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد plug

    1. noun stopper
      Synonyms:
      cork filling bung wedge connection fitting spigot tampon occlusion stopple river
      Antonyms:
      opening mouth
    1. noun publicity
      Synonyms:
      advertisement mention hype push write-up blurb good word
    1. verb stop up
      Synonyms:
      stop block close fill obstruct stuff seal cover pack clog choke stopper bung cork occlude ram secure drive in stopple congest
      Antonyms:
      unplug uncork unstopper
    1. verb publicize
      Synonyms:
      advertise promote mention push hype build up write up
      Antonyms:
      hide conceal withhold

    Phrasal verbs

    plug in

    به پریز زدن، وصل کردن، به برق زدن

    Idioms

    pull the plug

    1- خاموش کردن دستگاهی که بیمار لاعلاج را زنده نگه می‌دارد 2- به پایان رساندن، تمام کردن

    سوال‌های رایج plug

    گذشته‌ی ساده plug چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده plug در زبان انگلیسی plugged است.

    شکل سوم plug چی میشه؟

    شکل سوم plug در زبان انگلیسی plugged است.

    شکل جمع plug چی میشه؟

    شکل جمع plug در زبان انگلیسی plugs است.

    وجه وصفی حال plug چی میشه؟

    وجه وصفی حال plug در زبان انگلیسی plugging است.

    سوم‌شخص مفرد plug چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد plug در زبان انگلیسی plugs است.

    ارجاع به لغت plug

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «plug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plug

    لغات نزدیک plug

    • - plucker
    • - plucky
    • - plug
    • - plug hat
    • - plug in
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.