گذشتهی ساده:
cloggedشکل سوم:
cloggedسومشخص مفرد:
clogsوجه وصفی حال:
cloggingشکل جمع:
clogsزیادی پرکردن، لخته شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
کنده، کلوخه، قید، پابند، ترمز، سنگین کردن، کندکردن، مسدودکردن، بستن(لوله)، متراکم و انباشته کردن، پابند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Nowruz travellers had clogged the roads.
مسافران نوروز جادهها را بند آورده بودند.
The sink is clogged.
دستشویی گرفته است.
My nose is clogged.
دماغم گرفته است.
Narrow pipes clog up easily.
لولههای باریک زود میگیرند.
گرفتن، بند آوردن، بند آمدن، گیر کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clog» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clog