آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ بهمن ۱۴۰۳

    Seal

    siːl siːl siːl siːl

    گذشته‌ی ساده:

    sealed

    شکل سوم:

    sealed

    سوم‌شخص مفرد:

    seals

    وجه وصفی حال:

    sealing

    شکل جمع:

    seals

    معنی seal | جمله با seal

    noun countable B2

    جانورشناسی (حیوانی که ماهی می‌خورد و عمدتاً در مناطق سرد جهان زندگی می‌کند) خوک آبی، خوک دریایی، فُک

    seal, (حیوانی که ماهی می‌خورد و عمدتاً در مناطق سرد جهان زندگی می‌کند) خوک آبی، خوک دریایی، فُک
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    Seals mainly live in marine environments.

    فُک‌ها عمدتاً در بوم‌سازگان دریایی زندگی می‌کنند.

    leopard seal

    فُک پلنگی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Seals are hunted for their valuable fur.

    خوک‌های دریایی به‌ خاطر خز ارزشمندشان شکار می‌شوند.

    noun uncountable

    پوست خوک آبی، پوست خوک دریایی، پوست فُک

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    a jacket made of seal

    ژاکتی از پوست فُک

    a coat made of seal

    کتی از پوست خوک آبی

    noun countable

    درزگیر، درزبند، رخنه‌بند، درپوش

    Clean the seal on/around the fridge door regularly so that it remains airtight.

    درزبند روی/دور در یخچال را به‌طور مرتب تمیز کنید تا هوا در آن محفوظ بماند و خارج نشود.

    I replaced the seal, but oil is still leaking out.

    درزگیر (=کاسه‌نمد) را عوض کردم ولی روغن هنوز نشت می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a seal on the bottle

    درپوش روی بطری

    noun countable

    مهر، لاک‌ومهر، مهروموم (علامت رسمی روی یک سند که گاهی با موم ساخته می‌شود که نشان می‌دهد چیزی قانونی است یا به‌طور رسمی تأیید شده است)

    the official seal

    مهر رسمی

    The lawyer stamped the certificate with her seal.

    وکیل آن گواهی را با مهر خود مهر کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Diplomas are stamped with the state seal.

    مدارک تحصیلی دارای مهروموم دولتی هستند.

    The document carried the seal of the governor’s office.

    این سند دارای مهر فرمانداری بود.

    verb - transitive

    بستن، مسدود کردن، درزگیری کردن، مهروموم کردن، بتونه کردن، غیر قابل نفوذ کردن، کیپ کردن

    All of the bank's doors were sealed by the police.

    همه‌ی درهای بانک توسط پلیس مسدود شده بودند.

    The doors are sealed.

    درها بسته شده‌اند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Troops have sealed the border between the two countries.

    نیروهای نظامی مرز میان دو کشور را بسته‌اند.

    He sealed (down) the envelope.

    او پاکت را مهروموم کرد.

    Seal the bags before they go in the freezer.

    کیسه‌ها را قبل از اینکه وارد فریزر شوند، درزگیری کنید.

    The police sealed off the area.

    پلیس این منطقه را مسدود کرد.

    seal the window to prevent cold air from coming in

    برای جلوگیری از نفوذ هوای سرد پنجره را درزگیری کردن

    You must seal the jar's lid well.

    در بستو را باید خوب کیپ کنی.

    Pari sealed the parcel up with adhesive tape.

    پری بسته را با نوار چسب محکم بست.

    Cyrus put the letter in an envelope and sealed it.

    سیروس نامه را در پاکت گذاشت و در آن را مهروموم کرد.

    verb - transitive

    قطعیت بخشیدن، قطعی کردن، تصدیق کردن، صحه گذاشتن، معتبر کردن

    A majority vote will seal the new bill.

    اکثریت آرا به لایحه‌ی جدید قطعیت می‌دهد.

    They sealed the bargain with a handshake.

    با دست دادن بر معامله صحه گذاشتند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    seal the deal

    تصدیق کردن معامله

    The two leaders sealed their agreement with a handshake.

    این دو رهبر توافق خود را با دست دادن قطعی کردند.

    religious rites that seal a marriage for eternity

    مراسم مذهبی که ازدواج را تا ابد معتبر می‌کند

    noun abbreviation countable

    (ارتش) (اغلب با حروف بزرگ) (Sea, Air, and Land (Team)) عضو نیروی نخبه، عضو نیروی ویژه، نیروی همه‌فن‌حریف (یکی از اعضای نیروی عملیات ویژه که برای انجام حملات مستقیم به اهداف دشمن و انجام مأموریت‌های شناسایی به‌منظورِ گزارش فعالیت‌های دشمن و شرکت در عملیات علیه گروه‌های تروریستی آموزش دیده است)

    The 23-year-old from Massachusetts wants to become a Navy SEAL.

    این جوان ۲۳ ساله اهل ماساچوست می‌خواهد عضو ویژه‌ی نیروی دریایی شود.

    Captain Shepherd was a former Seal.

    کاپیتان شپرد عضو سابق نیروی ویژه‌ بود.

    noun countable

    نشان، تضمین، تأیید، تصدیق

    the seal of approval

    نشان موافقت

    a handshake as a seal of friendship

    دست دادن به نشان دوستی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Such a cruel decision will never receive my seal.

    چنین تصمیم ظالمانه‌ای هرگز مورد تأیید من نخواهد بود.

    verb - transitive

    مهر زدن، مهروموم کردن

    He signed and sealed the document.

    سند را امضا و مهر کرد.

    sealed orders

    دستورات مهر (و امضا) شده

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد seal

    1. noun authentication; stamp
      Synonyms:
      authorization permission confirmation assurance allowance attestation permit notification cachet sticker insignia signet imprimatur ratification tape tie
      Antonyms:
      disapproval refusal
    1. verb make airtight
      Synonyms:
      close shut stop plug secure fasten isolate enclose waterproof gum paste plaster cork stopper stop up segregate quarantine
      Antonyms:
      open unseal loosen
    1. verb ensure, finalize
      Synonyms:
      confirm establish validate assure ratify settle authenticate conclude finalize clinch consummate attest stamp shake hands on
      Antonyms:
      delay refuse put off

    Phrasal verbs

    seal something in

    (با درزگیری و کیپ کردن و غیره) چیزی را در درون نگاه‌داشتن، حفظ کردن

    seal something off

    جلوی ورود و خروج را گرفتن، قرق کردن، بستن، مسدود کردن

    Collocations

    set one's seal (to something)

    1- مهر کردن 2- تأیید کردن، تصدیق کردن

    under (one's) seal

    (در) سند مهر و امضا شده

    seal of approval

    (در مورد کالا) مهر تضمین، مهر تأیید

    Idioms

    set the seal on something

    (چیزی را) قطعی کردن، نهایی کردن، (به چیزی) قطعیت بخشیدن، مهر تأیید (بر چیزی) زدن

    سوال‌های رایج seal

    معنی seal به فارسی چی میشه؟

    کلمه "seal" در زبان انگلیسی دارای معانی و کاربردهای متنوعی است که بسته به زمینه، می‌تواند به اشکال مختلفی تفسیر شود. در ادامه به بررسی این کلمه و معانی مختلف آن می‌پردازیم.

    معنای اصلی: فُک

    یکی از معانی رایج "seal" در زبان انگلیسی به جانور دریایی معروف به "فُک" اشاره دارد. فُک‌ها به خانواده‌ای از پستانداران دریایی تعلق دارند که در آب‌های سرد و گرم زندگی می‌کنند. این جانوران به خاطر چربی فراوانی که دارند، به خوبی می‌توانند در آب شنا کنند و به خوبی با محیط زندگی خود سازگار شده‌اند. فُک‌ها معمولاً در سواحل یا یخچال‌های طبیعی دیده می‌شوند و به دلیل رفتارهای اجتماعی جالبی که دارند، مورد توجه محققان و علاقه‌مندان به حیات وحش قرار گرفته‌اند.

    معنای دیگر: مهر

    معنی دیگر "seal" به "مهر" یا "گواهی" اشاره دارد. در این زمینه، "seal" معمولاً به نشانه‌ای اشاره دارد که بر روی مدارک مهم مانند قراردادها، اسناد قانونی و یا نامه‌ها قرار می‌گیرد تا اعتبار و صحت آن‌ها را تأیید کند. مهرها اغلب حاوی نمادها یا نام‌های خاصی هستند که نشان‌دهنده یک نهاد یا فرد خاص می‌باشند. در تاریخ، استفاده از مهر به عنوان یک ابزار قانونی و اداری بسیار رایج بوده و هنوز هم در بسیاری از کشورها در اسناد رسمی استفاده می‌شود.

    کاربرد در صنعت

    در صنعت، "seal" به معنای "درزگیر" یا "محافظ" نیز استفاده می‌شود. این نوع "seal" معمولاً در ماشین‌آلات، تجهیزات الکتریکی و حتی در ساختمان‌ها به کار می‌رود تا از نفوذ آب، گرد و غبار و هوا جلوگیری کند. در این زمینه، "seal" نقش مهمی در افزایش عمر مفید تجهیزات و جلوگیری از خرابی آن‌ها دارد.

    اصطلاحات خاص

    در زبان انگلیسی، "seal" در اصطلاحات خاصی نیز به کار می‌رود. برای مثال، "seal of approval" به معنای "مهر تأیید" است که نشان‌دهنده تأیید یک محصول یا خدمات توسط یک نهاد معتبر است. همچنین، "seal the deal" به معنای "بستن قرارداد" یا "توافق نهایی" به کار می‌رود که به معنای رسیدن به توافق نهایی در مذاکرات تجاری است.

    نکات جالب

    - فُک‌ها به دلیل توانایی‌های شنا و غوطه‌وری خود، در فرهنگ‌های مختلف به عنوان نماد آزادی و زندگی دریا شناخته می‌شوند.

    - مهرها در تاریخ به عنوان سمبل قدرت و اعتبار استفاده می‌شدند و بسیاری از پادشاهان و رهبران از مهرهای خاص خود برای تأیید اسناد استفاده می‌کردند.

    - در دنیای امروزی، با پیشرفت فناوری، استفاده از مهرهای دیجیتال نیز به شدت رایج شده است و این امکان را برای افراد فراهم می‌آورد که بدون نیاز به مهر فیزیکی، اسناد خود را تأیید کنند.

    گذشته‌ی ساده seal چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده seal در زبان انگلیسی sealed است.

    شکل سوم seal چی میشه؟

    شکل سوم seal در زبان انگلیسی sealed است.

    شکل جمع seal چی میشه؟

    شکل جمع seal در زبان انگلیسی seals است.

    وجه وصفی حال seal چی میشه؟

    وجه وصفی حال seal در زبان انگلیسی sealing است.

    سوم‌شخص مفرد seal چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد seal در زبان انگلیسی seals است.

    ارجاع به لغت seal

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «seal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/seal

    لغات نزدیک seal

    • - seagull
    • - seahorse
    • - seal
    • - seal brown
    • - seal of approval
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.