شکل جمع:
permissionsاجازه، اذن، رخصت، دستور، پروانه، مرخصی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
with your permission
با اجازهی شما
according to the publisher's permission
طبق اجازهی ناشر
permission to go
اجازهی رفتن
He has my permission to read my letters.
او از من اجازه دارد که نامههایم بخواند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «permission» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/permission