آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۵ شهریور ۱۴۰۴

    Permission

    pərˈmɪʃn pəˈmɪʃn

    معنی permission | جمله با permission

    noun uncountable B1

    اجازه، اذن، رخصت، مجوز، رضایت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    He has my permission to read my letters.

    او از من اجازه دارد که نامه‌هایم بخواند.

    He entered the building without permission and was fined.

    او بدون مجوز وارد ساختمان شد و جریمه گردید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    with your permission

    با اجازه‌ی شما

    according to the publisher's permission

    طبق اجازه‌ی ناشر

    permission to go

    اجازه‌ی رفتن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد permission

    1. noun authorization, consent
      Synonyms:
      approval agreement consent license permit allowance endorsement sanction concession recognition acceptance assent leave carte blanche warrant freedom liberty okay promise privilege validation acknowledgment dispensation toleration tolerance sufferance concurrence admission condonation condonance avowal imprimatur rubber stamp approbation canonization sanctification letting indulgence stamp of approval
      Antonyms:
      denial prohibition veto

    Collocations

    give permission

    اجازه دادن

    grant permission

    اجازه دادن، مجوز دادن

    obtain permission

    کسب اجازه / مجوز گرفتن

    seek permission

    درخواست اجازه کردن، اجازه خواستن

    لغات هم‌خانواده permission

    • noun
      permission, permit, permissiveness
    • adjective
      permissible, permissive
    • verb - transitive
      permit

    سوال‌های رایج permission

    معنی permission به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی permission در زبان فارسی به «اجازه» یا «رخصت» ترجمه می‌شود.

    اجازه مفهومی است که در زندگی فردی و اجتماعی بشر نقشی بنیادی ایفا می‌کند. در ساده‌ترین تعریف، permission به معنای اعطای حق یا امکان انجام یک عمل از سوی فرد یا نهادی است که قدرت یا اختیار لازم را دارد. این واژه می‌تواند در زمینه‌های بسیار متنوعی به کار رود؛ از روابط روزمره میان افراد گرفته تا محیط‌های آموزشی، کاری، علمی و حتی فناوری‌های دیجیتال. به همین دلیل، مفهوم اجازه تنها یک واژه‌ی ساده نیست، بلکه پایه‌ای از ساختار تعاملات انسانی و اجتماعی به شمار می‌رود.

    از دیدگاه ارتباطی، permission نشانه‌ی احترام و درک متقابل است. زمانی که فردی برای انجام کاری درخواست اجازه می‌کند، در واقع به مرزها، حقوق و استقلال دیگری احترام می‌گذارد. همین عمل ساده به ظاهر، می‌تواند به ایجاد اعتماد، صمیمیت و هماهنگی بیشتر کمک کند. بنابراین، اجازه را می‌توان یکی از عناصر کلیدی اخلاق در تعاملات انسانی دانست؛ عنصری که هم نظم اجتماعی را حفظ می‌کند و هم روابط فردی را عمیق‌تر می‌سازد.

    در حوزه‌های رسمی و سازمانی، permission اغلب با سلسله‌مراتب و ضوابط همراه است. مثلاً در محیط کار، کارکنان برای دسترسی به منابع یا انجام پروژه‌های خاص به اجازه‌ی مدیران نیاز دارند. این موضوع نشان‌دهنده‌ی نقش اجازه در مدیریت و کنترل منابع است. همچنین در آموزش، دانشجویان و دانش‌آموزان برای برخی فعالیت‌ها نیازمند کسب اجازه از اساتید یا مسئولان هستند که این امر نیز بخشی از نظم آموزشی محسوب می‌شود.

    از منظر فناوری، واژه‌ی permission به شکلی گسترده وارد ادبیات دیجیتال شده است. در تلفن‌های هوشمند و نرم‌افزارها، permissions به مجوزهایی اشاره دارد که کاربر به یک برنامه برای دسترسی به داده‌ها یا امکانات خاص می‌دهد؛ مانند دسترسی به دوربین، میکروفون یا موقعیت مکانی. این کاربرد نشان‌دهنده‌ی اهمیت حفظ حریم خصوصی و کنترل فردی بر داده‌ها در عصر دیجیتال است. در واقع، مفهوم اجازه در این حوزه نه تنها امنیت بلکه اعتماد کاربران را نیز تضمین می‌کند.

    permission واژه‌ای است که به ما یادآوری می‌کند تعاملات انسانی و اجتماعی بدون وجود احترام متقابل، هماهنگی و توجه به مرزهای فردی ناقص خواهد بود. چه در ارتباطات روزمره و چه در محیط‌های رسمی و فناوری، اجازه نقشی فراتر از یک عمل ساده دارد. این واژه نمادی است از اهمیت پذیرش دیگری، رعایت قواعد و ساختن فضایی که در آن آزادی فردی و مسئولیت جمعی همزمان به رسمیت شناخته شوند.

    ارجاع به لغت permission

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «permission» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/permission

    لغات نزدیک permission

    • - permian
    • - permissible
    • - permission
    • - permissive
    • - permissively
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.