شکل جمع:
indulgencesبخشیدن، لطف کردن، از راه افراط بخشیدن، ولخرجی کردن، غفو کردن، زیادهروی، افراط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the indulgence of a sick child
لوس کردن بچهی بیمار
He treated the surly old man with indulgence.
نسبت به پیرمرد کژخلق با مدارا رفتار کرد.
indulgence in eating
زیادهروی در خورد و خوراک
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indulgence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indulgence