آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Leniency

ˈliːnjənsi ˈliːnɪənsi

معنی leniency

noun

نرمش، ملایمت، مدارا، ارفاق، آسان‌گیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد leniency

  1. noun kind, forgiving, or compassionate treatment of or disposition toward others
    Synonyms:
  1. noun forbearing or lenient treatment
  1. noun lightening a penalty or excusing from a chore by judges or parents or teachers
    Synonyms:
  1. noun the condition or quality of being lenient.
    Synonyms:

ارجاع به لغت leniency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leniency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leniency

لغات نزدیک leniency

پیشنهاد بهبود معانی