شکل جمع:
merciesبخشش، رحم، شفقت، ترحم، گذشت، عفو
mercy toward a sharp-toothed tiger ...
ترحم بر پلنگ تیزدندان ....
May God have mercy on us all.
الهی که خدا به همهی ما رحم کند.
He treated the defeated enemy with mercy and kindness.
او نسبت به دشمن شکستخورده با ترحم و مهربانی رفتار کرد.
He threw himself on the mercy of the court.
او از دادگاه استدعای عفو کرد.
سعادت، شانس، نعمت، اتفاق خوب، مایهی سعادت، مایهی خوشوقتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The unexpected inheritance was a mercy that allowed me to pay off my debts.
ارثیهی غیرمنتظره اتفاق خوبی بود که به من امکان داد بدهیهایم را پرداخت کنم.
It was a mercy he wasn't killed!
مایهی خوشوقتی بود که کشته نشد!
پناه بر خدا!، خدا رحم کند!، وای! (برای بیان تعجب یا دلخوری یا ترس و غیره)
Mercy! How did the accident happen?
پناه بر خدا! آن تصادف چگونه روی داد؟
Mercy! I can't believe the price of gasoline has gone up again!
وای! باورم نمیشه دوباره قیمت بنزین گران شد!
دستگیری (از مستمندان)، رفتار دلسوزانه (با کسی که دچار مشکل است)
his many acts of mercy toward the poor
دستگیریهای فراوان او از مستمندان
The beggar pleaded for mercy.
گدا درخواست دستگیری کرد.
در معرض ...، اسیر ...، دستخوش ...
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mercy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mercy