شکل جمع:
intolerancesنابردباری، عدم تحمل، عدم قبول، تعصب، ناشکیبایی
Her comments revealed a deep-seated intolerance toward immigrants.
نظرات او تعصب عمیقی نسبت به مهاجران را آشکار کرد.
Intolerance of opposing views harms democracy.
عدم تحمل دیدگاههای مخالف به دموکراسی آسیب میزند.
political and religious intolerance
سنگاش (نابردباری) سیاسی و مذهبی
عدم تحمل غذایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She avoids bread because of her wheat intolerance.
بهدلیل عدم تحمل گندم، از خوردن نان خودداری میکند.
Lactose intolerance is common in adults.
عدم تحمل لاکتوز در بزرگسالان رایج است.
intolerance to quinine
حساسیت نسبت به کنین
بیطاقتی، عدم تابآوری، ناتوانی در تحمل
The condition causes an intolerance of certain smells.
این وضعیت باعث عدم تحمل نسبت به برخی بوها میشود.
Some people have an intolerance of loud noises after surgery.
برخی افراد بعداز جراحی نسبت به صداهای بلند بیطاقت میشود.
an intolerance of strong light
ناشکیبی نسبت به نور شدید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intolerance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intolerance