آخرین به‌روزرسانی:

Intolerance

ɪnˈtɑːlərns ɪnˈtɒlərəns

شکل جمع:

intolerances

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2

نابردباری، عدم تحمل، عدم قبول، تعصب، ناشکیبایی

Her comments revealed a deep-seated intolerance toward immigrants.

نظرات او تعصب عمیقی نسبت به مهاجران را آشکار کرد.

Intolerance of opposing views harms democracy.

عدم تحمل دیدگاه‌های مخالف به دموکراسی آسیب می‌زند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

political and religious intolerance

سنگاش (نابردباری) سیاسی و مذهبی

noun countable uncountable

عدم تحمل غذایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She avoids bread because of her wheat intolerance.

به‌دلیل عدم تحمل گندم، از خوردن نان خودداری می‌کند.

Lactose intolerance is common in adults.

عدم تحمل لاکتوز در بزرگسالان رایج است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

intolerance to quinine

حساسیت نسبت به کنین

noun countable uncountable

بی‌طاقتی، عدم تاب‌آوری، ناتوانی در تحمل

The condition causes an intolerance of certain smells.

این وضعیت باعث عدم تحمل نسبت به برخی بوها می‌شود.

Some people have an intolerance of loud noises after surgery.

برخی افراد بعداز جراحی نسبت به صداهای بلند بی‌طاقت می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an intolerance of strong light

ناشکیبی نسبت به نور شدید

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intolerance

  1. noun lack of willingness to tolerate
    Synonyms:
    prejudice bigotry narrow-mindedness dogmatism

ارجاع به لغت intolerance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intolerance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intolerance

لغات نزدیک intolerance

پیشنهاد بهبود معانی