معنی intolerable به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ɪnˈtɑːlərəbl ɪnˈtɒlrəbl

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more intolerable
صفت عالی:
most intolerable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

تحمل‌ناپذیر، سخت، غیرقابل‌تحمل، دشوار، تن در ندادنی، بی‌نهایت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- His behavior was intolerable.

- رفتار او تحمل‌ناپذیر بود.

- intolerable pain

- درد توان‌فرسا

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intolerable

adjective unacceptable; beyond bearing

Synonyms: a bit much, enough already, excruciating, extreme, impossible, insufferable, insupportable, last straw, offensive, painful, unbearable, undesirable, unendurable

Antonyms: acceptable, bearable, tolerable

ارجاع به لغت intolerable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «intolerable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intolerable

لغات نزدیک intolerable

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار