گذشتهی ساده:
prejudicedشکل سوم:
prejudicedسومشخص مفرد:
prejudicesوجه وصفی حال:
prejudicingشکل جمع:
prejudicesپیشداوری (بهطور معمول پیشداوری منفی)، نظر منفی، تعصب، غرض
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
prejudice against those of a different race or religion.
پیشداوری نسبت به کسانی که از نژاد یا مذهب دیگری هستند.
racial prejudice.
تعصب نژادی.
a prejudice against modern art.
نظر منفی نسبت به هنر امروزی.
صدمه، آسیب (ناشی از عمل یا قضاوت)، خلل، لطمه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
she continued to drink to the prejudice of her health.
با ادامهی به میخوارگی به سلامتی خود صدمه زد.
we accept this settlement without prejudice to our claim for a better settlement later on.
این سازش را به شرطی میپذیریم که به حق ما نسبت به سازش بهتری در آینده صدمه نزند.
آسیب رساندن، صدمه زدن، لطمه زدن
he prejudiced his chances of being hired by haggling over salary.
با چانه زدن سر حقوق به احتمال استخدام خود لطمه زد.
lack of self-confidence prejudices his chances of success.
نداشتن اعتمادبهنفس شانس موفقیت او را کم میکند.
پیشداوری کردن، دچار تعصب کردن
a judge should not allow his own feelings to prejudice him.
قاضی نباید اجازه بدهد که احساساتش او را دچار تعصب کند.
to be racially prejudiced.
دارای تعصب نژادی بودن.
prejudice somebody against (or in favor of) somebody (or something)
کسی را دچار پیشداوری علیه (یا له) کسی (یا چیزی) کردن
بیآسیب، بدون صدمه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prejudice» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prejudice