آخرین به‌روزرسانی:

Prepossess

ˌpriːpəˈzes ˌpriːpəˈzes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

قبلاً به تصرف آوردن، تحت‌تأثیر عقیده یا مسلکی قرار دادن، قبلاً تبعیض فکری داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He was prepossessed with the idea of his own superiority.

فکر برتربودن خودش کاملاً مغز او را تسخیر کرده بود.

Her innocent-looking face prepossessed me to believe her words.

چهره‌ی ظاهراً معصوم او مرا متمایل کرد که حرف‌هایش را باور کنم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Everyone was prepossessed by her smile.

همه مجذوب لبخند او شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prepossess

  1. verb to cause to have a prejudiced view
    Synonyms:
    influence bias prejudice warp predetermine preoccupy jaundice

ارجاع به لغت prepossess

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prepossess» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prepossess

لغات نزدیک prepossess

پیشنهاد بهبود معانی