گذشتهی ساده:
preoccupiedشکل سوم:
preoccupiedسومشخص مفرد:
preoccupiesوجه وصفی حال:
preoccupyingاز پیش اشغال یا تصرف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He can't do anything else, because thoughts of marriage have lately preoccupied him.
کار دیگری از او ساخته نیست؛ چون اخیراً فکر و ذکرش ازدواج شده است.
Financial worries preoccupied her during the whole trip.
در تمام مدت سفر نگرانیهای مالی فکر او را به خود معطوف کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «preoccupy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/preoccupy