سومشخص مفرد:
preoccupiesوجه وصفی حال:
preoccupyingپریشان حواس، شیفته، پرمشغله، گرفتار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The only thing that has preoccupied him is money.
یگانه چیزی که فکر او را به خود مشغول کرده پول است.
All the time I was talking to her she seemed preoccupied.
در تمام مدتی که با او حرف میزدم به نظر میرسید که در عالم دیگری سیر میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «preoccupied» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/preoccupied