Unoccupied

ʌnˈɑːkjəˌpaɪd ʌnˈɒkjəpaɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unoccupied
  • صفت عالی:

    most unoccupied

معنی

adjective
اشغال‌نشده، خالی، بدون مستأجر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unoccupied

  1. adjective Vacant
    Synonyms: uninhabited, empty, abandoned, deserted, free, untenanted, tenantless, vacant, open, unfurnished, void, voided, disfurnished, blank, idle, inactive, unreserved
    Antonyms: occupied, full, inhabited, tenanted
  2. adjective Idle
    Synonyms: loitering, inactive, unemployed, unengaged, at-leisure, passive, lazy, quiescent, dormant, out-of-work

ارجاع به لغت unoccupied

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unoccupied» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unoccupied

لغات نزدیک unoccupied

پیشنهاد بهبود معانی