گذشتهی ساده:
blankedشکل سوم:
blankedسومشخص مفرد:
blanksوجه وصفی حال:
blankingشکل جمع:
blanksصفت تفضیلی:
blankerصفت عالی:
blankestبیرنگ، پوچ، سفید، نانوشته، (در مورد توجه یا قیافه و غیره) غیر متمرکز، از روی بیحواسی یا بیعلاقگی، خالی، از روی بیحواسی یا بیعلاقگی، بیبار، تهی، لخت و خالی،بی در و پیکر، (محصول) تکمیل نشده
When he got behind the podium, he drew a blank and started to mumble.
وقتی پشت میز خطابه رفت حواسش پرت شد و به منمنکردن افتاد.
Never sign (under) a blank sheet of paper.
هرگز زیر ورقهی سفید امضا نکن.
a blank application form
فرم درخواست پرنشده
Her face went blank.
سیمایش بیحالت شد.
He was staring blankly ahead.
با بیحواسی به جلو خود نگاه میکرد.
His mind was a blank.
فکر و حواسش جای دیگری بود.
The blank years I spent in jail.
سالهای بیحاصلی که در زندان سپری کردم.
a blank denial
انکار محض
a blank wall
دیوار لخت و خالی
a blank key
کلیدی که تراشکاری نشده(برای قفل بهخصوصی دندانهگذاری نشده)
فاصله، فاصله یا جای سفید و خالی، جای ننوشته، ورقه سفید، ورقه پوچ، جای خالی، چند نقطه یا یک خط کوتاه به علامت اینکه مطالبی حذف شده است، (عامیانه) لعنت !، لعنتی !، فلان فلان شده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Blank him! He broke another glass!
لعنت بر او! یک لیوان دیگر را شکست!
Please fill in the blanks on this form.
لطفاً جاهای خالی این درخواستنامه را پر کنید.
عاری از نوشته، بیان نشده
نقطهی مرکزی هدف، مرکز نشانه، نشانه، (تیراندازی) هدف، (در بختآزمایی و غیره) بلیط بازنده، ته سوش بلیط، بلیط باطل شده، گلولهی دارای باروت ولی بدون ساچمه
پاک کردن، محو کردن، (در مسابقات و غیره) حریف را بیامتیاز یا صفر نگه داشتن، (عامیانه) نادیده گرفتن کسی
He blanked all of his opponents.
او از همهی حریفان خود چند به هیچ برد.
محو شدن، گیج شدن
بیاعتبار کردن، باطل کردن، (روی چیزی) خط بطلان کشیدن، خط زدن
1- (بختآزمایی و غیره) بلیط بازنده داشتن 2- (عامیانه) ناموفق بودن، با شکست مواجه شدن 3- به خاطر نیاوردن، (به کلی و ناگهان)فراموش کردن
(بهطور موقت و ناگهان) فراموش کردن، (حرف درست یا جواب و غیره را به خاطر نیاوردن)، مات شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blank» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blank