آخرین به‌روزرسانی:

Womb

wuːm wuːm

شکل جمع:

wombs

معنی و نمونه‌جمله

noun countable

آبسته، زهدان، بچه‌دان، رحم، شکم، بطن، پروردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

That university become the womb of new scientific ideas.

آن دانشگاه زادگاه عقاید نوین علمی شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد womb

  1. noun a hollow muscular organ in the pelvic cavity of females; contains the developing fetus
    Synonyms:
    organ uterus belly female cavity prenatal chamber

Idioms

from the womb to the tomb

از بطن مادر تا دل خاک، از تولد تا مرگ، از آغاز تا پایان

ارجاع به لغت womb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «womb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/womb

لغات نزدیک womb

پیشنهاد بهبود معانی