شکل جمع:
organsهمچنین میتوان از pipe organ به جای organ استفاده کرد.
عضو، اندام، دستگاه، نشریه، سازمان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
the body's internal organs
اندامهای درونی بدن
Another vital organ is the heart.
اندام حیاتی دیگر قلب است.
the organs of speech
اندامهای گفتار
ارگ، ارغنون، عضو، وسیله
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
... the other organs become restless
(سعدی) ... دگر عضوها را نماند قرار
one of the organs of the local government
یکی از سازمانهای دولت محلی
The political cartoon is one of the most effective organs of propaganda.
کاریکاتور سیاسی یکی از مؤثرترین ابزار تبلیغ است.
This newspaper is the official organ of the Communist Party.
این روزنامه سخنگوی رسمی حزب کمونیست است.
pipe organ
ارگ استوانهدار
organ music
موسیقی ارگ
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «organ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/organ