امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forum

ˈfɔːrəm ˈfɔːrəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    forums

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع fora به‌ جای forums استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
محل نشست، محل گردهمایی تریبون (آزاد) (برای اشاره به موقعیت یا جلسه‌ای که در آن افراد می‌توانند درمورد مشکل یا موضوعی به‌ویژه منافع عمومی صحبت کنند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The forum was filled with passionate individuals discussing environmental issues.
- محل نشست مملو از افراد پرشوری بود که درمورد مسائل زیست‌محیطی بحث می‌کردند.
- The forum played a crucial role in fostering an environment of open dialogue and intellectual exchange.
- این محل گردهمایی نقش مهمی در ایجاد فضای گفت‌وگوی باز و تبادل فکری ایفا کرد.
noun countable
کامپیوتر انجمن (اینترنتی)، تالار گفت‌وگو، فروم
- I found a helpful answer to my question on the forum.
- در انجمن پاسخی مفید برای پرسشم پیدا کردم.
- I enjoy participating in an online forum.
- از مشارکت در تالار گفت‌وگوی برخط لذت می‌برم.
noun countable
(در روم باستان) میدان عمومی، فروم (مرکز تجارت و قضایی شهر)
- The forum was the center of social and political life in ancient Rome.
- میدان عمومی مرکز زندگی اجتماعی و سیاسی در روم باستان بود.
- The forum was the heart of the city.
- فروم قلب شهر بود.
noun countable
رسانه، وسیله (برای بحث آزاد یا بیان ایده‌ها)
- This journal is the opposition's only forum.
- این نشریه یگانه وسیله‌ی ابراز عقیده‌ی مخالفان است.
- The university organized a student-led forum.
- دانشگاه رسانه‌ای تحت رهبری دانشجویان را سازماندهی کرد.
noun countable
حقوق دادگاه، محکمه، رکن قضایی
- The forum ruled in favor of the plaintiff.
- دادگاه به نفع شاکی رأی داد.
- The forum listened attentively to the arguments presented by both the defense and prosecution.
- محکمه با دقت به استدلال‌های وکیل مدافع و دادستان گوش داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forum

  1. noun meeting
    Synonyms: assembly, colloquium, conclave, conference, congregation, congress, convention, convocation, council, gathering, get-together, rally, seminar, symposium
  2. noun setting
    Synonyms: agency, apparatus, avenue, backdrop, channel, framework, means, mechanism, medium, meeting place, place, scene, stage, vehicle, venue

Collocations

  • the forum

    فوروم (ورزشگاه و کنکاشگاه بزرگ و باستانی شهر روم)

ارجاع به لغت forum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forum

لغات نزدیک forum

پیشنهاد بهبود معانی