شکل جمع:
agenciesنمایندگی، آژانس، واسطه ،نماینده، عامل، کارگزاری، وکالت، گماشتگی، مأموریت، وساطت، پیشکاری، دفتر نمایندگی
a travel agency
آژانس (بنگاه) مسافرتی
an advertising agency
سازمان تبلیغاتی (تجارتی)، مؤسسهی آگهیهای تجارتی
نیرو، نیروی فعال، فعالیت، پویایی، پایوری، یاری، کمک، وساطت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He got the job through the agency of one of his relatives.
این شغل را به کمک یکی از خویشانش به دست آورد.
ادارهی دولتی، سازمان
the Central Intelligence Agency (C.I.A)
(آمریکا) سازمان مرکزی ضدجاسوسی (سیا)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «agency» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/agency