Mediation

ˌmidiˈeɪʃn̩ ˌmiːdɪˈeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mediations

معنی

noun
میانجی‌گری، وساطت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mediation

  1. noun attempt to bring to agreement
    Synonyms: arbitration, conciliation, intercession, interposition, intervention, negotiation, reconciliation
    Antonyms: argument, contention, disagreement, fight

لغات هم‌خانواده mediation

ارجاع به لغت mediation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mediation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mediation

لغات نزدیک mediation

پیشنهاد بهبود معانی