Arbitration

ˌɑːrbəˈtreɪʃn ˌɑːbəˈtreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    arbitrations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
نتیجه‌ی حکمیت، رأی به طریق حکمیت، داوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Both sides in the dispute have agreed to go to arbitration.
- هر دو طرف مرافعه قبول کرده‌اند که به داور مراجعه کنند.
- to submit (take) to arbitration
- به حکمیت گذاشتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arbitration

  1. noun settlement of dispute
    Synonyms: adjudication, adjustment, agreement, compromise, decision, determination, judgment, mediation

ارجاع به لغت arbitration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arbitration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arbitration

لغات نزدیک arbitration

پیشنهاد بهبود معانی